- گل تاج (دخترانه)
- تاجی پر از گل
معنی گل تاج - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مرغ یا خروسی که تاج بزرگ زیبا و شعبه شعبه دارد
ویژگی خروسی که تاج بزرگ و پهن و شاخه شاخه دارد، خروس چل تاج
گلرنگ، به رنگ گل، هم رنگ گل سرخ
از اقسام گل محمدی با گل های پرپر
جایی که درخت و بوتۀ گل بسیار باشد، گلزار، گلشن. در شعر گاهی به جهت ضرورت گلستان می گویند، برای مثال گل دگر ره به گلستان آمد / وارۀ باغ و بوستان آمد (رودکی۱ - ۱۹)
آنچه دارای نقش گل و بوته باشد مثلاً پارچۀ گل دار
محل روئیدن گل، گلزار
دام کوچک، دام (مطلقا) : تا چهره گلگل از می گلفام کرده ای صد مرغ دل اسیر بگل دام کرده ای. (صائب)
شیشه های رنگین که در خانه و حمام و تا بدانها تعبیه کنند آینه جامی: روشن بود ز عالم بالا فضای دل گل جام دارد از مه تابان سرای دل. (محسن تاثیر)
آنکه با گل بازی کند، کسی که رغبت بپرورش گلهای نیکو دارد: ز بس صحن چمن از خنده گلزار خرم شد درو چون دست گلباز از هوا گل میتوان چیدن، (عبدالرزاق فیاض)
آنکه با گل بنایی سازد گلگر طیان: چو مرگم رسد ساقیا، روز ابر بده خشت خم را بگلکار قبر. (ملاطغرا)، بنا، سفالگر کوزه ساز. آنکه گل در باغها و باغچه ها کارد: کامران میرزا نایب السلطنه. . را گلکاریست اروپی نژاد
آنکه گلهای مصنوعی سازد
گولانج، نوعی حلوا، نوعی نان شیرینی
نانی است تنک چون گاغذ که از نشاسته و سفیده تخم مرغ پزند و در شربت قند و نبات ریزه کنند و خورند لابرلا: خوشنویسان قطایف با قلمهای شکر جمله عاجز گشته اند از خط تعلیق گلاج. (بسحاق اطعمه)
((گُ))
فرهنگ فارسی معین
گولاج. گولانج، نانی است تنک چون کاغذ که از نشاسته و سفیده تخم مرغ پزند و در شربت قند و نبات ریزه کنند و خورند، لابرلا